امروز، دیروز، تابستون، کلن ..

همش احساس تنهایی میکردم.اینکه دوستام تا من پیام ندم به یورشونم نبود که من زندم یا...

حتی احساس میکنم اضافه ام برا همین دیگه اول پیام دادنو گذاشتم کنار 

والان میشه گفت کلن نیستن 

اینکه من همیشه سعی میکنم براشون دلقک باشم انگار کافی نبود.

حالا نه اینکه خیلی 'دوست' داشته باشم 

همونایی که دارم هم زیاد جالب نبودن برام 

یکیشون تا کارش بهم نیوفته نیست کلن

یکیشون فازش معلوم نیس آدم می‌ترسه حتی زیاد باهاش حرف بزنه

اونیکی همش من اولین کارارو میکردم ولی فهمیدم علاقه ای نداشت کلن باهام بگرده

واقعا چرا

چرا وقتی حتی بهشون یبارم بدی نکردم باهام روی خوش نشون نمیدن 

چرا همیشه من باید پاپیش بزارم؟؟؟

زندگی در مورد دوست هیچوقت باهام صادق نبود 

تو کل زندگیم هیچوقت ..

سلام بعد مدت ها با درد هام اومدم

واقعا ممنونم که تا الان اینجارو داشتین حتی الکی