• اواخر بهار وقتی تراز هام بالاتر میرفت و حداقل نور امیدی بهم میرسید

• وقتی که با خواهرم بعد مدتها نشستیم یه دل سیر انیمه تو تلوزیون دیدیم

• وقتی شیطان کش رو میدیدم برای هر لحظه اش ذوق داشتم

• هم اتاقیام برام تولد گرفتن (تاحالا از دوستای اطرافم برای تولد غافلگیری نداشتم*-*)

• فیت IU با تهیونگ (بنبوبنبوینیوسنسنلنینیوینیکثصنبک) دقیقا ۴ ساعت از ام وی می‌گذشت که من تو یوتیوب دیدمش

• تموم کردن یکی از وبتون هایی که از ۱۷ سالگیم میخوندمش -_-

• کمک کردن به پدرم تو تابستون

• خریدن اولین مانگا(یک جلد از اخرین های اتک تایتانTT)

• وقتی گوشی دار شدم XDDD

• قدم زدن تنهایی از دانشگاه تا خوابگاه زیر بارون

• گربه های شهر غریب

• چشم های کهربایی که بهم زل میزدن

• وقتی اون احترام لازم رو از دیگران حس کردم یکم 

• دختر دایی گوگولیم رو بعد مدت ها دیدم ((((:


این چند سال خیلی دلم میخواست این چالش رو برم 

بنظرم جالب و قشنگه (دومین چالشی که شرکت میکنم^^)

همه شرکت کنین قشنگه^^